داشته شمارپاپیش گذار

هی این کلاس هی آن کلاس این رشته و آن رشته و این دسته و آن شاخه و آخِر اگر در دسترسِ تو هیچ نیست و دستت خالی است که پس چه فایدَتی است می گفتم، که این همه این در به آن در و در به دری ... گفت برایِ گذرانِ زمان است تا دم مرگ ... گفتم خُب عزیز!، قدری اندیشه چاشنیِ این همه وِل گردی هایَت بکُن تا از زمانی که می گذاری سودی حاصِلَت بشود ... گفت راه نمی دانَم ... آدرس "اینجا" www.panjhessi.iran.sc را داده ام بیایَد و آرام آرام به کام نزدیک شود ... گفتَمَش می دانی دردِ تو چیست؟ گفت خیر ... گفتم این است که نمی دانی "چه می خواهی" ... در پی توجیه و حرّافی و می دانم اما و اگر و مگر آمد و گفتم عزیز!، این پیام مرا آویزه یِ گوشَت کُن: جواب فقط وقتی بِدِه که از تو می پُرسَند و می دانی وگرنه خَفَقان بِه! کَلکَل تو را به زمینِ سیاه می زَنَد و آه نشخوارِ نفس هایَت می گردد. بَدترین کار این است که برایِ توجیهِ مُخاطَب هِی پیِ یک جواب باشی (خصوصاً که دیگر کور می شوی و از نوشته ها و گفته هایِ او فقط همان یک ذرّه ای که برایَش یک جواب مهیّا داری را می شنوی و می خوانی و باقی را که مهمترین قسمت هایَند یله می داری و عاقبَتَش باختِ شدیدِ توست) ... گفتَمَش ("گوش" باشد تا می توانَد و جَشم). وَ آدرس "اینجا" را برایش نوشتم و گفتم به دوست هایَش هم بِدَهَد www.panjhessi.iran.sc داشته شمارپاپیش گذار...

از این همه درس و کار و کلاس و گفت و شنفته و لاس نوشته هایِ کثیر و خوانده یِ انبوه رسیده ی زود رسیده یِ دیر و حضور و غیاب نموده تو خویش اسیر نتیجه چه خواست تو بود کنار تو نیست کنار تو نیز وَ نبود؟!! تو گمشده ای، زود پی "ره""نموده" بگرد بکُش این درد و گُل بِنِشان به آن رُخ زَرد صفحه قبل صفحه بعد نوع مطلب : کلمات, | بازدید : 427برچسب ها : قرآن,خدا,دین,راهنما,امام,خوشبختی,علاج,بیماری, داشته شمارپاپیش گذار...

کدام بار چو دیو سراغ تو آمد به دعوتِ اثم و ذنوب ـ کُفر به دین ـ تو وَ چوب ـ که استغفار ـ گرفته به دست و کوفته بر اوی چو نیاز صد و پانصد و بیش و یک هزار و یک صد و هشت بار ...؟؛ نگو به دست تو نیست دهانه و افسار ...! چه فایده باز، گریستنِ زار گناهِ مداوم و یکسره تَکرار به کوب و به حُکم شیاطین ... ـ ! ـ صفحه قبل 1 صفحه بعد نوع مطلب : کلمات, | بازدید : 414برچسب ها : دین,خدا,روحانی,شیطان,شیاطین,حجاب,زن,مرد,ارتباطات, داشته شمارپاپیش گذار...

موضوع : | بازدید : 405فرض را بر این می گذاریم که سال ها هی عوض شوند و ما هی جشن بگیریم سال ها عوض می شوند. قدری که نه، بلکه بسیار خنده ناک است. هر جشنی که با هیچ تفاوتی در ما گرفته می شود یک جشن نزدیکتر شدنِ پایانِ دورانِ فرصتِ زندگیِ ما در این دنیایِ تمام بالاخره شدنی است. علاج چیست؟ علاج این است داشته شمارپاپیش گذار...